مارا نبود دلی که کار آید از او جز ناله که هر دمی هزار آید از او
چندان گریم که کوچه ها گل گردد نی روید و ناله های زار آید از او
نمی دانم چرا این دو بیت امشب و سرزده بر زبانم جاری شد.شاید زبان حال من است.زبان حال دلی که با غم عجین بوده و با آن سرشته است.این را همینطوری نوشتم .شاید.......